“مدرسه طبیعت به عنوان جایگزین مدارس فعلی”
مقدمه:
نظام غلط آموزشی ما با نسل جدید کاری کرده که همه توانایی هایش گرفته شده یعنی استعدادهای حسی، حرکتی، شناختی و عاطفی کودکان ما در این نظام آموزشی ناقص میماند و چون حضورشان به چهار دیواری کلاس و آموزش مستقیم محدود شده نه تجربه اجتماعی به دست میآورند و نه خلاقیتی از خود نشان میدهند آنچه فرزندان ما را به جای آنکه به سوی کاوش، پژوهش، حل مسأله و یادگیری در فضای عمل واقعی، همکاری و همدلی رهنمون سازد به رقیب یکدیگر بدل ساخته و در مسابقهای بیحاصل هر روز با شدت بیشتر به سمت حفظیات مباحث نظری و استفاده از ترفندهای پیشی گرفتن در مسابقات تست زنی میراند و زندگی فرزندان ما را آکنده از تنش و اضطراب های بیمورد، بیانگیزگی، چاقی، نداشتن تحرک، کاهش خلاقیت و بسیاری گرفتاری های روحی و روانی کرده است. محتوای برنامههای خشک و عمدتاً نظری و حفظی و دیکته شده از مرکز که در آن جای چندانی برای خلاقیت معلم و مدرسه، انطباق با شرایط فرهنگی و زیستگاهی و ارتباط با واقعیات زندگی، تماس با دنیای طبیعی، تفاوت های فردی و انگیزههای مربوط به هر مرحله از رشد دانشآموزان باقی نگذاشته، نمیتواند ما را حتی در مسیر رسیدن به آن اهداف قرار دهد چه رسد به آن که در رسیدن به آنها توفیق دهد. ما نیازمند آنیم که در مورد کودکان تا سنین ۱۲-۱۱ سالگی پرورش استعدادهای جسمی و روحی مقدم بر آموزش قرار گیرد تا کودکان از تکلیف، امتحان، مسابقه، رقابت و همه برنامههای اضطرابآوری که امروز به رنگ های مختلف آنها را میآزارد، رنجور می کند و مطبهای روانپزشکان و مشاوران روانی را از آنان آکنده، رها شوند و به آنان فرصت فراغت، بازی و شادمانی داده شود. توسعه واقعی در گرو نسلهای خلاق، توانا و پرانگیزه است و این مهم بدون به رسمیت شناختن یک کودکی سرشار از بازی و سرخوشی تحقق نخواهد یافت(مظفر، مهدیزاده سراج و میردامادی، ۱۳۸۸). برای مقایسه ایده مدارس طبیعت به عنوان جایگزینی برای مدارس فعلی، در ابتدا مبانی نظری یادگیری از منظر طبیعت گرایانی چون روسو بحث خواهد شد، سپس به توصیف مختصری از مدارس طبیعت خواهم پرداخت و سپس با بیان ویژگی ها و نقاط مثبت و منفی مقایسه ای با مدارس فعلی صورت خواهد گرفت و در انتها نظر شخصی خود را بیان خواهم نمود.
مبانی یادگیری از منظر طبیعت گرایان
طبیعت گرایان معتقدند تمرکز یادگیری باید بر محیط باشد، نیاز به فرصتهایی برای توسعه ی تجربیات و عکس العمل های جدید و تدارک پویایی آن برای تمام افرادی که باید عقیده قدرتمندی داشته باشند. وسو عقیده داشت که امکان پذیر است که کودک بوسیله کنترل دقیق در آموزش و محیط برپایه تحلیلهای مراحل متفاوت جسمی و روانی کودک که از کودکی تا بلوغ را می پیماید، طبیعت اصلی خودش را حفظ کند. روسو در کتاب امیل رشد را به پنج قسمت تقسیم کرده است (به هر دوره یک کتاب اختصاص داده است) آموزش در دو مرحله ی ابتدائی، حواس را بررسی می کند. فقط هنگامی که امیل ۱۲ ساله است، معلم شروع به توسعه ی رشد ذهنی او می کند؛ در این ایام(دو تا دوازده سالگی) کودک فقط به آموزش منفی می پردازد و نه آموزش اخلاقی و نه یادگیری قوانین؛ او قوانین بسیار مهمی را برای آموزش وضع می کند: «وقت را ذخیره نکنید بلکه از دست بدهید، باید ذهن را به حال خودش رها کرد تا وقتی که قوای آن شکل بگیرد.» هدف از تعلیم و تربیت در این مقطع نه رشد ذهنی بلکه رشد قوای جسمانی و حواس است.(شعاری نژاد، ۱۳۸۶). هدف از تعلیم و تربیت از دیدگاه روسو حفظ طبیعت فطرتاً نیک و آزاد کودک در برابر فساد محیط اجتماعی است. بهنظر او تربیت درست،تربیت منفی است، یعنی برای اینکه طبیعت بتواند آزادنه رشد کند، باید کودک را از جامعه دور نگه داشت تا به سن عقل برسد. وظیفهی تربیت آن است که ضمن آنکه صفا و پاکی طبیعت کودک را حفظ میکند موجبات رشد و نمو وی را فراهم آورد. به عقیده روسو تعلیم صحیح عبارت است از تشخیص انگیزه هایی که به صورت طبیعی ایجاد می شوند. طبیعت به کودکان نشان داده است که فکر کنند، اراده کنند و عشق بورزند و ذهنشان و شخصیتشان را بپرورانند. آنها این ابزارها را در دستشان قرار می دهند تا کمبود قدرت را جبران کنند و آنها را در راستای قدرتشان توانا کنند، آنها باید چیزهای زیادی را یاد بگیرند اما فقط چیزهایی که مناسب آنها باشد. طبیعت، همچنان در جاده استقلال ، راهنمای رشد کودک است. کودک، تحت تأثیر طبیعت، بطور خودانگیز قابلیت ها و قوای تمیز خود را از طریق تماس با اشیاء کامل خواهد کرد بی آنکه به آموزش بزرگسالان نیاز داشته باشد. بنابراین ، اگر طبیعت را راهنمای خود قرار دهیم، قادر خواهیم بود کودک را با ذهنی مستقل به نوجوانی برسانیم . آنگاه زمانی که جوان به اجتماع وارد شود، خواهد توانست به طور مؤثری با آن کنار بیاید . به این ترتیب نظریه تربیتی روسو فرد را تشویق می کند تا در هر مرحله از رشد، براساس برنامه طبیعت ، قابلیت های خود را به کمال برساند و هر گز چیزی که خود کودک نتواند آن را تشخیص دهد، به او ارائه نمی کند(مفیدی، ۱۳۸۳).
توصیف مدارس طبیعت: مدرسه طبیعت مدرسه ای است که هم از نظر ساختار محیطی و معماری و هم از نظر محتوای درسی مبتنی بر رویکرد طبیعت گرایی و سازگار و همگام با محیط طبیعی است. در این مدارس سعی می شود علاوه بر اموری مانند تغذیه و فعالیت های دانش آموزان سازگار با محیط طبیعی باشد؛ برنامه هایی هم برای آموزش در باره مفاهیم محیط زیست و طبیعت نیز در نظر گرفته می شود. ایده مدارس طبیعت بر اساس اندیشه های طبیعت گرایان شکل گرفته است. این مدارس اصطلاحا نوعی فعالیت آموزشی با رویکرد طبیعت گرا برای کودکان و نوجوانان دارد که در ان با روش های تسهیل گری و کاملا غیر مستقیم، کودک را در معرض لمس طبیعت (بدون هیچ گونه جهت دهی و اهداف خاص از قبل تعیین شده) قرار می دهد تا ذهن او بر اساس جزئیات موجود در طبیعت شکل بگیرد و آماده زندگی با مهارت های طبیعی شود. مدارس طبیعت عموما بر ایده زیست گرایی(بیوفیلیا) تکیه دارند که می گوید انسان برای نزدیکی به طبیعت و ارتباط با آن یک گرایش و نیاز اساسی و فطری دارد. به همین خاطر، در بستر طبیعت بهتر از هر مکان دیگری می توان به کودکان اموزش داد و یادگیری نیز در بستر طبیعت به بهترین نحو اتفاق می افتد(زوران حسینی، ۱۳۹۴).
در این مدارس کودکان در تعامل با سایر کودکان، در فضاهای باز وسیع و طبیعی به انواع بازی میپردازند بدون آنکه کسی به آنها چیزی مستقیماً آموزش دهد. اما تسهیلگران آگاه و علاقهمندی در کنار آنها هستند تا از امنیت، ایمنی و سلامت آنها اطمینان حاصل شود و در مواردی که درخواستی دارند به صورت بایسته به آنها کمک شود.
اهداف مدارس طبیعت :
آنچه مدرسه طبیعت میخواهد آنست که:
میخواهد امکان بازی، تخیل و کاوش شادمانه و رها برای کودکان در محیطی امن و سالم فراهم شود. به تحقق استعدادهای حسی، حرکتی، عاطفی و شناختی کودکان از طریق فراهم آوردن امکانات لازم کمک گردد. میخواهد مهارتها و سازگاریهای اجتماعی آنان از طریق بازیها و فعالیتهای جمعی در طبیعت تقویت شود. میخواهد عشق به طبیعت در نهاد کودکان پرورده شود. و از این طریق به تربیت نسلی از شهروندان خلاق، سرزنده و شایستهی زمین کمک گردد.
اما آنچه مدرسه طبیعت نمیخواهد آنست که:
نمیخواهد کودکان در زمینه طبیعت و محیطزیست آموزش ببینند. معلوم شده که اینگونه آموزشها در رویکرد و رفتار بزرگسالی آنها نسبت به محیطزیست تاثیر معنیدار ندارد. به کودکان همانقدر میتوان چنین آموزشهایی را داد که به ضبط صوت. نمیخواهد به کودکان مفاهیم انتزاعی نظیر گرم شدن زمین، کاهش تنوع زیستی، آلودگی و نظیر آن گفته شود. کودکان در این سنین قدرت درک مفاهیم انتزاعی را ندارند. نمیخواهد کودکان در معرض اخبار ناگوار نظیر شکار، کشتار، از بین رفتن جنگلها و امثال آن قرار بگیرند. کودکان تحمل هضم اینگونه اخبار ناگوار را ندارند و واکنش طبیعی آنها ترس، یاس و دوری از طبیعت خواهد بود(کان، کلرت، وهاب زاده و حسینیان، ۱۳۹۴).
مزایای مدارس طبیعت
دانش آموزان کاربرد و تاثیر آموزش های مدرسه را در زندگی در طبیعت و محیط پیرامون با چشمان خود می بینند و در می یابند که چگونه می توان از سازوکارهای حاکم در طبیعت برای زندگی بشری بهره برداری کرد. در این مدارس، دانش آموزان می آموزند که همگی با هم برابرند و کسی بر دیگری برتری ندارد. هر کسی در عین برابر بودن با دیگران به لحاظ موقعیت اقتصادی و اجتماعی، دارای ویژگی منحصر به فرد خود و ارزشمندی های خاص خود است؛ که در جریان فعالیت های آن ها در امور آموزشی در نظر گرفته شده در جنگل بروز پیدا می کند(کاپلان، ۱۹۹۵).
به طور کلی دانش آموزان فضای بیرون از مدرسه برای تفریح و سرگمی خواه رفتن به سینما یا حتی پارک باشد به همراه هم سن وسالان خود دوست دارند و برای آن اشتیاق وصف ناپذیری دارند. در مدرسه طبیعت مطالب آموزشی در برنامه های تفریحی که در محیط طبیعی طراحی شده و در سایه تعامل نزدیک بچه ها با یکدیگر انجام می شود. بدون شک چنین رویه ای خاطره ای خوش از یادگیری مطالب درسی در ذهن آن ها به جای می گذارد و آن ها را برای ورود به مقاطع درسی بالاتر مهیا می کند. مهارت های اصلی در این سن یادگیری الفبا و توانایی انجام محاسبات ساده است. هر درس آموزشی با خاطره ای خوب در ذهن دانش آموزان حک شده و وارد حافظه بلندمدت آن ها می شود.
هر روز درسی، شامل شناسایی و بررسی پدیده های پیرامون و در محیط اطراف و بیان حقایق علمی در رابطه با آنان برای کودکان است. علاوه بر این دانش آموزان برخی مهارت های فیزیکی نظیر بالا رفتن از درخت، ساختن خانه درختی، چگونگی ارزیابی ریسک در شرایط مختلف و… را نیز می آموزند؛ همچین با انواع ابزارهای مختلف برای بکارگیری در انجام امور گوناگون آشنا می شوند. در این میان مربیان و بزرگسالان تنها به عنوان یک کمک کننده در مواقعی که دانش آموزان نتواند از پس کاری برآیند، وارد عمل می شوند و گاهی نیز به ارائه نظرات مثبت و راه کارهای مناسب برای انجام کارهای مختلف می پردازند. همچنین در طول روز هر کودک به صورت انفرادی با یکی از بزرگسالان به خواندن کتاب می پردازند در میان بازی و در زمان های استراحت برنامه های مربوط به نوشتن اجرا می شود حتی دانش آموزان به نوشتن شعر در رابطه با طبیعت نیز می پردازند. در کل این سیستم آمیزه ای از شوق کودکانه و آموزش درسی است که می تواند در آماده سازی کودکان برای ورود به مقاطع بالاتر و مهم تر از آن گرایش آن ها به سمت علم آموزی موثر باشد(کان، کلرت، وهاب زاده و حسینیان، ۱۳۹۴).
تجربه طبیعت در سه شکل در کودکان ایجاد می شود:
۱- تجربه مستقیم: در این تجربه دانش آموزان در یک کاوش فردی و مستقل و به دلخواه خویش، به تعامل با عناصر مختلف طبیعت می پردازند.
۲- تجربه غیر مستقیم: کودکان به شکل هدایت شده(باتوجه به منطقه مجاور رشد و سطح رشد شناختی شان) در مراقبت از حیوانات و گیاهان و … مهارت های زندگی را فرا می گیرند.
۳- تجربه نمادین: کودکان با استفاده از شیوه های نمادین مثب قصه گویی، نمایش، کتابخوانی، نمایش فیلم ، استفاده از نرم افزار ها و… با جنبه های مختلف طبیعت اشنا می شوند و تجارب خود را گسترش می دهند.
فعالیت های عمده ای که در مدارس طبیعت انجام می گیرد:
۱- تامین کاوش های فردی خود انگیخته، به ظاهر بی هدف و مورد علاقه دانش آموزان
۲- فعالیت های جمعی و باز به انتخاب خود دانش آموزان
۳- بازی های هدایت شده به منظور تقویت حواس پنجگانه، مهارت های فیزیکی، مهارت های ادراکی و مهارت های زندگی
۴- تجارب نمادین نظیر نمایش فیلم، قصه خوانی، اجرای نمایش و …
۵- کمک به رفع ترس ها و بازدارندگی های احتمالی کودکان از عناصر طبیعت
۶- تسهیل امکان ارتباط موثر فرد با طبیعت و کسب تجارب به صورت فعال و خودزیسته
۷- پایش تحولات کودکان در زمینه های حسیف حرکتی، شناختی و اجتماعی و انتقال ان به مدرسه و خانواده(مرتضوی، ۱۳۷۶).
یادگیری در مدارس طبیعت
شالوده نظام آموزشی رایج با اضطراب و ترس پیوند خورده است. کیست که نداند، اضطراب در تضاد کامل با یادگیری است؟هنوزکسی تصویری کامل از ابعاد لطمات و خسارتهای این نظام آموزشی بر ناخوآگاه ذهن و روان کودکان ندارد. نوع یادگیری در مدارس طبیعت به صورت «انگیخته ور» است که باعث افزایش خلاقیت و رشد هوش طبیعی کودک می شود. همچنین این مدارس در چگونگی یادگیری کودکان نیز بسیار موثر خواهندبود. به این صورت که یادگیری در دل طبیعت باعث رشد شناختی و عاطفی شده و سبب تقویت رشد هیجانی می شود که در نظام آموزش رسمی تضعیف شده است. این مدارس با توجه به نحوه طراحی آن به رشد و تقویت عضلانی و ماهیچه ای کودکان نیز کمک بسیار خوبی می کنند(کان، کلرت، وهاب زاده و حسینیان، ۱۳۹۴).
برترین مقصد تربیت آماده کردن انسان برای به بار آوردن توانایی هایی است که آفریدگار در طبیعت او به ودیعه نهاده(پستالوژی). چون از مدرسه سخن می گویبم، آن هم مدرسه ای در دل طبیعت که به طبیعت به عنوان مدرسه حقیقی می نگرد، نمی توانیم از روش تعلیم و تربیتی که طبیعت در اختیار ما می گذارد غافل بمانیم . امانوئل کانت در کتاب تعلیم و تربیت خود می گوید: «هرگونه برنامه ی تربیتی که با طبیعت و ذات کودک همخوانی نداشته باشد منجر به شکست است». در واقع از نظر او ، قانون درونی کودک باید جهت دهنده و معنا دهنده ی قوانین تربیتی برونی باشد. کودکان مانند نهال هایی هستند که طبیعت ، نیروی حیاتی رشد و کمال را در درون آنها به ودیعه نهاده است و این نیروها به طور طبیعی و با پیمودن مراحل طبیعی جلوه گر می شوند از این رو نقش تربیت باید واگذارنده (Permissive ) باشد و نه بازدارنده(Inhibitor) ، یعنی به نیروهای نهفته در کودک ، اجازه ی شکفتن بدهد و این شکفتن یعنی به کار آمدن یا واقعیت یافتن که به وسیله ی فعالیت خود کودک صورت می گیرد و کار مربی تنها راهنمایی و هدایت است.(کامل نیا، ۱۳۸۸)
نظریه های تکامل روانی و بازگردانی توجه دو نظریه مهمی هستند که فواید ناشی از ارتباط با طبیعت را بازگو می کند. نظریه تکامل روانی مکان های طبیعی را دارای تأثیراتی همچون کاهش استرس و ایجاد آرامش برای افراد می داند . در این نظریه طبیعت با فراهم سازی یک محیط فیزیکی مطلوب به صورت بصری ، موجب کاهش استرس می شود و با تولید احساسات مثبت ومحدود کردن افکار منفی ، یک حس کلی سلامت و تندرستی را پرورش می دهد . این تئوری روی مکانیسم های احساسی متمرکز است . لذا بازگو کننده ی اثرات مثبت ارتباط با طبیعت برکاهش استرس و افزایش آرامش روانی در محیط های آموزشی است. درنظریه ی بازیابی تمرکز تماس با طبیعت، ظرفیت بازگردانی تمرکز افراد را دارد . این نظریه به خصوص در مکان های آموزشی مورد بررسی قرارگرفته و روی فرایندهای شناختی متمرکز است . در محیط های آموزشی دانش آموزان دائما با اطلاعات محیطی که آنها را احاطه کرده است سروکار دارند. از آنجا که توانایی دانش آموزان در جمع آوری و فهم اطلاعات ورودی محدود است، لذا آنها نیاز دارند میزان تمرکز و توجه ذهن خود در این رابطه را بالا ببرند (مرتضوی، ۱۳۷۶).
محیط طبیعی در ارتباط مستقیم با رشد شناختی کودکان از طریق ایجاد فرصت هایی برای اکتشاف ، آزمایش و بازی برای آن هاست . قرار گرفتن در محیط طبیعی نقش مهمی در رشد شناختی کودکان از طریق بهبود هوشیاری کودک، استدلال و مهارت های مشاهداتی وی ایفا می کند . محیط طبیعی به کودکان اجازه دستکاری کردن و تغییر چیزهایی از دنیای اطرافشان را می دهد. تحقیقات نشان می دهد که حضور کودکان در فضای طبیعی باعث کاهش استرس و فشارهای روحی در آنها می شود . همچنین کودکانی که اوقات خود را در فضاهای سبز می گذرانند نشانه های بیماری کمتری دارند . محوطه ی سبز مدارس نیز باعث افزایش عملکرد علمی کودکان می شود. (مظفر، مهدی زاده، سراج و میردامادی، ۱۳۸۸).
فواید مدارس طبیعت نسبت به مدارس عادی(شیوه نامه مدارس طبیعت، سازمان محیط زیست): یکی از مهم ترین شاخصه های مدارس طبیعت این است که کودک در دل طبیعت آموزش می بیند؛ اهمیت محیط زیست را درک می کند و از همین سنین پایین به ضرورت حفظ آن پی می برند؛ مثلا کاشتن گیاه و مراقبت از آن و همین طور ارتباط با حیوانات برای دانش آموزان مدارس طبیعت در کتاب های درسی خلاصه نمی شود، بلکه آنان می توانند به صورت عینی این مسائل را تجربه کنند. مدرسه های طبیعت به دلیل این که در مجیط طبیعی بنا شده اند، به صورت غیرمستقیم لزوم حمایت و حفاظت از محیط های طبیعی را به کودک یادآوری می کنند. برخی دیگر از فواید مدارس طبیعت نسبت به مدارس عادی(نظام آموزشی فعلی ما) به شرح ذیل است(کان، کلرت، وهاب زاده و حسینیان، ۱۳۹۴):
۱- رفع ترس و بازدارندگی از عوامل مختلف محیطی. در این مدارس کودکان با تجربه مستقیم برخی اتفاقاتی که در طبیعت رخ می دهد، با واقعیات طندگی طبیعی مواجه می شوند و از این طریق تجاربی را به دست می آورند که منجر به برطرف شدن ترس های گاها بی دلیل آنها از طبیعت می شود و با این تجارب، بازدارندگی موجود در کودکان نسل امروز از مواجهه با طبیعت نیز برطرف می شود.
۲- دقت و تیزی حواس پنجگانه و رشد مهارت های حرکتی: کودکان باید در طبیعت حضور داشته باشند و مهم تر از آن با قرار گرفتن در طبیعت حواس پنج گانه خود را تکامل بخشند. هرچند قرار دادن هر کودکی در طبیعت مسلما با خطر هایی همراه خواهد بود و والدین نگران این موضوع هستند، اما مدارس طبیعت می توانند کودکان را به مکان هایی طبیعی که امنیت کودک در آنها تضمین شده است قرار دهند تا کودکان حواس پنج گانه خود را در طبیعت تقویت و از آنها بیش تر استفاده کنند. همچنین طبیعت نقش مهمی در پیشرفت فیزیکی، اجتماعی و احساسی افراد دارد. مشاهده و درک رفتار حیوانات با یکدیگر در محل زیستشان باعث افزایش حس یک دلی میان آنها می شود و به آنها اجازه می دهد تا جهان را فرا تر از خود و خواسته هایشان ببینند. کودکانی نیز که به موقعیت های طبیعی مختلف می روند از نظر فیزیکی فعال تر هستند و جست و خیز کردن در طبیعت و همراه با همکلاسی هایش باعث افزایش مهارت های اجتماعی در او می شود.
۳- سازگاری اجتماعی و بهبود اعتماد به نفس: یکی از بهترین راه ها برای برقراری ارتباط مستحکم با کودک این است که همراه وی به یک منطقه نا شناخته بروید و با کند و کاو در طبیعت سنگ ها، گیاهان و گل های جدیدی را کشف کنید. کشف های جدید به فرزندان شما اعتماد به نفس می دهد و حس کنجکاوی او را بیش تر برانگیخته می کند، بعلاوه اینکه رابطه بزرگسالان با کودکان را بهتر و مستحکم تر می سازد.
۴- افزایش قدرت خلاقیت در کودکان: بسیاری از اختراعات نوآورانه از طریق مشاهده و استفاده خلاقانه از مکانیزم های طبیعت بوده اند. بسیاری از اکتشافات و اختراعات در طول تاریخ حاصل تعامل انسان با طبیعت بوده است. کودکان نیز با قرار گرفتن در طبیعت می توانند از آن الهام بگیرند و بسیاری از مسائل خود را حل کنند و یا نوآوری های جدیدی داشته باشند.
۵- بهبود تمرکز و توجه و بهبود عملکرد درسی: هر چند کودکان پشت دیوار های کلاس مسائل زیادی یاد می گیرند، اما تحقیقات صورت گرفته اهمیت آموزش به کودکان در بیرون از کلاس درس و در طبیعت را در بهبود عملکرد آکادمیک آنها ثابت کرده است. تعاملاتی که همه پنج حواس انسان را به کار می گیرد در مقایسه با آموزش های نظری که به کودکان داده می شود تاثیر بیش تری بر یادگیری جامع کودک دارد. یک ضرب المثل معروف وجود دارد که می گوید: «من می شنوم و فراموش میکنم، می بینم و به یاد می آورم، اما انجام می دهم و یاد می گیرم.» قرار گرفتن در طبیعت و تعامل با پدیده های طبیعی می تواند باعث عملکرد بهتر کودک در مدرسه و حتی بعد ها در دانشگاه شود.
معایب مدارس طبیعت
هرچند نمی توان از مزایای بسیار مهم مداری طبیعت چشم پوشید، اما هر رویکردی در زمینه تعلیم و تربیت خالی از اشکال نیست. یکی از مهم ترین نقاط قوت و شاید ضعف رویکرد روسو، تاکید بیش از اندازه به آزادی یادگیرنده است. گرچه ازادی برای یادگیرنده بسیار ضروری و مفید است اما آزادی بیش از حد می تواند منجر به انحراف فرد از اهداف تربیتی شود. رویکرد طبیعت معتقد است هیچ برنامه ریزی درسی و اهداف از پیش تعیین شده ای برای کودک نباید در نظر گرفت، حال آنکه اگر اهداف غایی و کلی مشخص نباشند، ممکن است کودک حین رشد در دل طبیعت، به انحراف کشیده شود. یکی از مهم ترین معایب فعلی مدارس فعلی طبیعت که در ایران هستند نداشتن برنامه ای برای آموزش رسمی به کودکان است. گرچه یادگیری خودانگیخته در این مدارس صورت می گیرد، اما انطباق نیاز های زندگی امروزی با پیشرفت تکنولوژی و گسترش علم و انفجار اطلاعات با وجود زندگی های مدرن که با چالش هایی چون ترافیک، زندگی شهری، تکنولوژی های فناورانه جدید و … سروکاردارد، نیازمند یک سری آموزش های رسمی هم می باشد که فعلا در وضعیت موجود در مدارس طبیعت در ایران به گفته خود مسئولان این مداری فعلا مورد غفلت قرار گرفته است.
یکی دیگر از معایب و انتقاداتی که به مدارس طبیعت وارد است، نداشتن نظم نسبت به مدارس عادی است. گرچه ین می تواند یک مزیت محسوب شود اما کودکان ما نیازمند یادگیری نظم و انظباط و قوانین زندگی نیز هستند حال انکه در این مدارس کلیه فعالیت ها با انتخاب خود کودکان صورت می گیرد و به نوعی کودکان در این مدارس قانون پذیری را به خوبی فرا نمی گیرند و پس از ۱۲ سالگی که وارد اجتماع می شوند، ناچار به رعایت یک سری قوانین فردی و اجتماعی هستند که طبیعتا برای انطباق با آن با چالش هایی مواجه خواهند شد.
یکی از انتقاداتی که به رویکرد طبیعت گرایی روسو می شود نگرش منفی او نسبت به آموزش است. روسو معتقد است هیچ اموزش نباید به کودک داده شود حال انکه براساس تئوری یادگیری مشاهده ای، بسیاری از یادگیری ها به سهولت با استفاده از اموزس مستقی صورت می پذیرند. لذا رویکرد آموزش صفر در مدارس طبیعت مورد نقد قرار می گیرد. باتوجه به محیط غنی این مدارس می توان بسیاری از اموزش های لازم را در دل فعالیت های روزانه دانش اموزان در این مدارس گنجانید.
اشکال دیگری که به روسو و مکتب طبیعت گرایی وارد است انتقاد بر آموزش و پرورش طبیعی است روسو عقیده دارد که در آموزش نباید دخالت کرد و کودک را به طبیعت وانهاد. او اعتقاد دارد که کودک باید خود تجربه کند و از تجربیات دیگران استفاده نکند این در حالیست که اگر کودک را به راه راست و درست هدایت نکرد ممکن است در همان طبیعت هم به فساد کشیده شود. از سوی دیگر عمر انسان محدود است و کفاف تجربه کردن همه امور را ندارد و بعضی از تجارب هم خطرناک و زیان آور است در نتیبجه همه ی انسان ها نیازمند استفاده از تجارب دیگران اند. در نظریه مجازات طبیعی هم این اشکال وارد است. عقیده روسو بر این است که نباید کودک را تنبیه کرد و طبیعت خود او را تنبیه می کند. این در حالیست که اگر کودک به درستی راهنمایی نشود ممکن است عملی انجام دهد که نتیجه آن مرگ باشد مثلآ نمی شود به بهانه ی تجربه کردن کودک را آزاد گذاشت تا سقوط از یک سخره را تجربه کند زیرا نتیجه ی این کار مرگ کودک است پس در این مورد کنودک باید از تجارب قبلی دیگران استفاده کند. در مدارس طبیعت هرچند همه تجارب ناب را خود کودک کسب می کند، اما ممکن است این تجارب زیان بار هم باشند و یا در برخی موارد بدآموزی هم داشته باشند.
انتقاد دیگری که به مدارس طبیعت وارد است، نگاه انها به زمان مناسب برای یادگیری است. متولیان مدارس طبیعت معتقدند باید بعد از ۱۲ سالگی آموزش رسمی را شروع کرد حال انکه با توجه به نظریات رشد، یادگیری هر موضوع یک دوره بحرانی دارد و گذشتن از آن دوره، یادگیری آن را در دوره های بعدی دشوار می نماید.
از آنجایی که محیط های آموزشی زمینه ساز رشد کودک هستند، توجه به نیازهای کودک و ادراک و تصویر ذهنی او برای داشتن محیط و برنامه ی درست آموزشی در راس قرار می گیرد. فضاهای طبیعی در مدارس باید قادر به تامین سه دسته نیازهای مشخص کودک باشند. این نیازها شامل: نیازهای آموزشی، رشد اجتماعی و رشد فیزیکی، نیازهای روحی و احساسی است. تامین این نیازها، محیط فیزیکی مدارس را تبدیل به محیطی موثر برای اهداف آموزشی و پرورشی کودکان می نماید. فضاهای طبیعی باید مناسب رشد شناختی کودکان و با هدف افزایش دانش ها در مورد طبیعت، گرایش ها نسبت به طبیعت و مهارت های به دست آمده از محیط های طبیعی باشند. باید بستر مناسبی برای رشد فیزیکی و اجتماعی کودکان باشند؛ امکان تعامل و ارتباطات و رویارویی کودکان با یکدیگر را ایجاد نمایند مزایای غیر قابل انکار مدارس طبیعت مانند ترویج مشارکت و فعالیت گروهی، انعطاف پذیری آموزش، تقویت روحیه پرسشگری، افزایش خلاقیت دانش اموزان و … از ایده گشترس این مدارس حمایت می کند. با همه مزایای مهمی که مدارس طبیعت دارند، معیبی نیز دارند که در سطور قبل ذکر گردید. با در نظر گرفتن همه اینها، با توجه به نظام آموزشی کشور ما و نیز امکانات و فضا های آموزشی، تجارب و آموزش های معلمان، سنت ها و آداب و رسوم، و… به نظر می رسد لزوم پرداختن به یادگیری در دل طبیعت امری انکار ناپذیر است، اما با توجه به شرایط موجود، نمی توان آن را جاگزین مدارس رسمی و نظام آموزش رسمی کرد. نظر شخصی بنده اسن است که بهترین حالت با توجه به شرایط کشور ما ان است که این مدارس در مدارس فعلی تلفیق شوند. ایده مجتمع های اموزشی که در سال های قبل مطرح شد و در سند تحول بنیادین اموزش و پروش هم بر آن تاکید شده است از این نظر حمایت می کند. در صورتی که این مدارس با مدارس فعلی ترکیب شوند، به صورتی که بخشی از آموزش ها و اوقات دانش آموزان در مدارس فعلی و بخش دیگری در این مدارس صورت بپذیرد. دانش آموزان دو یا سه روز از ایام هفته را در مدارس طبیعت به فراگیری مهارت ها و کسب تجارب مستقیم به سر ببرند و دو یا سه روز دیگر را به آموزش دروس در کلاس های درس بپردازند. این شیوه ترکیبی علاوه بر پوشش دادن معایب مدارس طبیعت، استفاده دانش آموزان از مزایای آن را نیز امکان پذیر می سازد. البته این امر نیازمند فراهم اوردن امکانات، فضا های اموزشی و نیز اموزش معلمان و مربیان است. همچنین یک پیشنهاد دیگر می تواند برقرار کردن برخی آموزس های اولیه در دل همین مدارس در ساعات مشخصی از روز باشد. پیشنهاد دیگری که میتوان برای بهبود مدارس طبیعت فعلی داشت، برنامه ریزی آموزشی و تدوین اهداف مشخص و غایی است که در صورتی که این مدارس با رویکردی مشخص، با اهداف غایی مشخص و نیز با برنامه ریزی آموزشی جلو بروند، طبیعتا می تووانند جایگزین مناسبی برای مدارس فعلی با مشکلات مشخص ان باشند.
منابع:
زوران حسینی، ص. (۱۳۹۴). مدارس سبز و مدارس طبیعت، رویکردی نو به آموزش، مجله رشد آموزش ابتدایی، شماره ۶، صص ۳۵- ۳۸٫
کامل نیا، ح. (۱۳۸۸). دستور زبان طراحی محیط های یادگیری، انتشارات سبحان نو ، چاپ دوم.
مظفر، ف؛ مهدیزاذه سراج، ف و میرمرادی، س. (۱۳۸۸). بازشناسی نقش طبیعت در فضاهای آموزشی، نشریه علمی پژوهشی فناوری آموزش.
مرتضوی، ش. (۱۳۷۶). فضاهای آموزشی از دیدگاه روانشناسی محیط، انتشارات سازمان نوسازی مدارس کشور، جلد سوم.
کان، پ؛ کلرت، ا؛ وهاب زاده، ع؛ و حسینیان، آ . (۱۳۹۴). کودک و طبیعت درسنامه مدرسه طبیعت ، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد ، چاپ سوم.
شعاری نژاد، علی اکبر. (۱۳۸۶). فلسفه آموزش و پرورش، تهران، نشر دوران.
مفیدی، فرخنده. (۱۳۸۳). آموزش پیش دبستانی ودبستانی، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور.
Kaplan, S. (1995). The Restorative Benefits of nature: Toward an integrative framework. Journal of environmental psychology, 15: 169-181.
Ambrose, S., Bridges, M., Lovett, M., DiPietro, M., & Norman, M (2010). How Learning Works: 7 Research – Based Principles for Smart Teaching. San Francisco: Jossey-Bass.