اختلالات عصب شناختی

اختلال عصب¬شناختی
طبیعت در راستای سالم باقی ماندن مغز تلاش می کند. به لحاظ ساختاری، جمجمه یک محفظه¬ی ضخیم و محافظت¬کننده فراهم می آورد که گفته می شود مقاومت آن به اندازه ی یک آجر است. رگ های موجود در مغز توزیع گسترده ای دارند تا اینکه اطمینان حاصل شود از اینکه خون به اندازه ی کافی در اختیار مغز قرار می گیرد. با این وجود، مغز دستخوش اختلالات بسیاری قرار می گیرد، و درمان سریع آنها غالباً برای کاهش مشکلات مزمن و ناتوان¬کننده یا جلوگیری از مرگ ضروری به حساب می آید. ما برخی از متداول ترین انواع این اختلالات را مد نظر قرار می دهیم.
اختلالات عروقی. مشابه با سایر بافت ها، نورون ها نیز به طور پیوسته به اکسیژن و گلوکز نیاز دارند. سلول ها جهت تولید انرژی، شلیک پتانسیل¬های عمل، و ساختن انتقال¬دهنده¬های عصبی برای ارتباط عصبی به این مواد نیاز دارند. با این وجود، با اینکه مغز تنها ۲ درصد کل حجم بدن را به خود اختصاص می دهد، اما ۲۰ درصد اکسیژنی که ما تنفس می¬کنیم را مصرف می کند. افزون بر این، بطور مداوم به اکسیژن نیاز دارد: فقدان اکسیژن به مدت کمتر از ۱۰ دقیقه می تواند به مرگ سلول¬های عصبی منجر شود. آنژیوگرافی یک روش تصویربرداری بالینی است که برای ارزیابی سیستم گردش خون در مغز و تشخیص اختلالات در این گردش مورد استفاده قرار می گیرد. همانطور که شکل ۶٫۳ نشان می دهد، این روش به ما کمک می کند توزیع خون را از طریق برجسته¬سازی رگ ها و شریان¬های اصلی به تصویر بکشیم. برای این منظور، نوعی رنگ به درون سرخرگ مهره ای یا کاروتید تزریق می شود و سپس گردش این رنگ از طریق پرتو ایکس مورد بررسی قرار داده می شود.
عارضه¬های عروقی مغزی، یا سکته¬ها، زمانی رخ می دهند که جریان خون به مغز بطور ناگهانی قطع می شود. انسداد مسیر نرمال خون به موجب یک ماده¬ی خارجی متداول¬ترین علت سکته به حساب می آید. در گذر سال ها، آرترواسکلروز (شکل¬گیری بافت چربی) در شریان¬ها اتفاق می افتد. این بافت چربی می تواند جدا شود و به عنوان یک آمبولی در جریان خون حرکت کند. آمبولی با وارد شدن به جمجمه بسادگی می تواند از میان سرخرگ¬های کاروتید یا مهره ای عبور کند. با این وجود، سرخرگ¬ها هرچه به انتهای خود نزدیک¬تر می شوند از قطر آنها کاسته می شود. در نهایت، آمبولی جایی گیر می کند و بدین صورت ادامه¬ی مسیر از اکسیژن و گلوکز محروم می شود. در طی زمان کوتاهی، این بافت دچار اختلال می شود. اگر جریان خون بسرعت به وضعیت نرمال برنگردد، سلول از بین خواهد رفت
بسته به ناحیه ای که تحت تاثیر قرار می گیرد، شروع سکته می تواند متفاوت باشد. گاهی اوقات، ممکن است که فرد هوشیاری خود را از دست بدهد و در طی چند دقیقه مرگ بر او غالب شود. در چنین مواردی، انفارکتوس یا همان انسداد معمولاً در نزدیکی ساقه¬ی مغز تفاق می افتد. وقتی انفارکتوس در قشر مغز ایجاد شود، نشانه ها می توانند چشمگیر باشند و مواردی همچون از دست دادن ناگهانی تکلم و درک را در بر بگیرند. در سایر موارد، شروع سکته می تواند نسبتاً ظریف باشد. ممکن است فرد از سردرد خفیف یا احساس سنگینی در استفاده از یکی از دست ها یا هر دو دست خبر دهد. سیستم عروقی در همه¬ی افراد نسبتاً یکسان است؛ بنابراین، بروز انفارکتوس در یک سرخرگ خاص معمولاً منجر به تخریب بافت در مکان آناتومیکی یکسانی می شود. به عنوان مثال، انسداد سرخرگ مغزی پسین همواره منجر به نارسایی¬هایی در ادراک بینایی می شود.
انواع دیگری از اختلالات عروقی مغزی نیز وجود دارند. انسداد نسبی یک سرخرگ یا مویرگ به موجب یک آمبولی، یا افت ناگهانی فشار خون که جلوی رسیدن خون به مغز را می گیرد، می تواند موجب ایسکمی شود. افزایش ناگهانی فشار خون می تواند باعث پاره شدن رگ¬ها شود و در نتیجه خون¬ریزی در بخش محدودی از مغز یا در ناحیه¬ی وسیعی از مغز را در پی داشته باشد. اسپاسم رگ¬ها می تواند باعث نامنظم شدن جریان خون شود، بطوریکه چنین چیزی به سردردهای میگرنی رابط داده شده است.
سایر اختلالات ناشی از مشکلاتی در ساختارهای سرخرگی هستند. آرترواسکلروز مغزی یک وضعیت مزمن است که در آن قطر رگ های خونی مغز به موجب ضخیم شدن و سخت شدن سرخرگ ها کاهش پیدا می کند. نتیجه¬ی این وضعیت می تواند بصورت ایسکمی دائم ظاهر شود. وضعیت های حادتر نیز می توانند بروز پیدا کنند در صورتی که فرد دچار آنوریسم ، یعنی بیرون¬زدگی یا ضعیف شدن دیواره¬ی یک رگ خونی، باشد. آنوریسم مس تواند بطور ناگهانی گسترش پیدا کند یا حتی دچار ترکیدگی شود، و بدین صورت باعث وقفه¬ی سریع در گردش خون گردد.
تومورها. ضایعات مغزی نیز می توانند به موجب تومورها بروز پیدا کنند. تومور، یا نئوپلاسم ، یک توده¬ی بافتی است که بصورت غیرطبیعی رشذ می کند و هیچگونه کارکرد فیزیولوژیکی ندارد. تومورهای مغزی نسبتاً متداول هستند؛ اکثراً در سلول های گلیال و سایر بافت¬های ماده¬ی سفیدِ حمایت¬کننده بوجود می آیند. تومورها می توانند در ماده¬ی خاکستری یا نورون ها نیز شکل بگیرند، اما این وضعیت بخصوص در بزرگسالان بندرت رخ می دهد. تومورها به دو دسته¬ی خوش¬خیم و بدخیم طبقه¬بندی می¬شوند. تومورهای خوش¬خیم پس از برداشته شدن عود نمی کنند و تمایل دارند در خواستگاه خود باقی بمانند(هرچند می توانند خیلی بزرگ شوند). تومورهای بدخیم یا سرطانی احتمالاً متعاقب برداشته شدن عود می کنند و غالباً در چندین ناحیه¬ی مختلف توزیع پیدا می کنند. در صورت وجود تومور مغزی، اولین مسئله معمولاً نه به خوش¬خیم یا بدخیم بودن بلکه به محل و پیش¬آگهی آن مربوط می¬شود. بیشترین نگرانی مربوط به زمانی است که تومور ساختارهای عصبی حیاتی را تهدید می کند. تومور می تواند نورون ها را تخریب کند یا به موجب جابجایی هایی که در آنها صورت می گیرد عملکرد آنها دچار اختلال شود.
اختلالات تحلیل¬برنده و عفونی. بسیاری از اختلالات عصب¬شناختی از بیماری پیشرونده نشئت می گیرند.
اختلالات تحلیل¬برنده هم با ناهنجاری¬های ژنتیکی و هم با عوامل محیطی مرتبط دانسته شده¬اند. بیماری هانتینگتون نمونه ای از اختلالات تحلیل¬برنده است که منشا ژنتیکی دارد. پیوند ژنتیکی در اختلالات تحلیل-برنده¬ای مثل بیماری پارکینسون و بیماری آلزایمر ضعیف¬تر است. عوامل محیطی، احتمالاً در ترکیب با زمینه-های ژنتیکی، نیز می توانند حائز اهمیت باشند.
هرچند عصب¬شناسان توانستند اختلال تحلیل¬برنده را قبل از توسعه¬ی روش های تصویربرداری عصبی طبقه-بندی کنند، امروزه تشخیص این اختلالات معمولاً بوسیله¬ی اسکن¬های MRI به تایید نهایی می¬رسد. پاتولوژی ناشی از بیماری هانتینگتون و بیماری آلزایمر معمولاً در عقده¬های پایه، یک ساختار زیرقشری که مسیرهای حرکتی را در بر می¬گیرد، مشاهده می¬شود. در مقابل، بیماری آلزایمر با آتروفی چشمگیر کرتکس مغز در ارتباط است

ویروس¬ها نیز می توانند موجب اختلالات عصب¬شناختی پیشرونده شوند. ویروس نقص ایمنی انسان(HIV) که موجب سندرم دمانس وابسته به نقص ایمنی اکتسابی می شود تمایل دارد در نواحی نواحی زیرقشری مغز لانه¬گزینی کند، و با تخریب رشته¬های آکسونی باعث ضایعات پراکنده¬ای در ماده¬ی سفید می شود. از سوی دیگر، در صورتی که ویروس هرپس سیمپلکس به درون مغز مهاجرت کند می تواند ساختارهای لیمبیک و قشری را تخریب کند. گمان می رود که عفونت ویروسی در مولتیپل اسکلروزیس نیز نقش داشته باشد، هرچند شواهد غیرمستقیمی در خصوص این موضوع وجود دارد و از روی مطالعات همه¬گیرشناسی بدست آمده¬اند. به عنوان مثال، رخداد مولتیپل اسکلروزیس در آب و هوای معتدل به میزان حداکثر است، و برخی جزایر استوایی مجزا مولتیپل اسکلروزیس را به خود ندیدند تا اینکه ساکنین آنها با گردشگران غربی تماس پیدا کردند.
آسیب مغزی. بیشتر از هر بیماری دیگری، مثل سکته یا تومور، اکثر بیماران به موجب رویدادهای آسیب-زایی مثل سوانح ترافیکی، جراحت ناشی از سلاح گرم، یا برخورد سر به بستر آب¬های کم عمق به دلیل شیرجه¬های غیرعاقلانه، دچار یک وضعیت عصب¬شناختی می¬شوند. آسیب مغزی (TBI) می تواند به موجب آسیب بسته یا باز مغز اتفاق بیفتد. در آسیب های بسته، جمجمه صدمه ای نمی بیند اما نیروهای مکانیکی ناشی از ضربه به سر باعث آسیب به مغز می¬شوند. سوانح ترافیکی و سقوط از ارتفاع متدلول¬ترین علل آسیب های بسته به شمار می روند، هرچند پژوهشگران در حال حاضر بر این باور هستند که TBI بسته می تواند متداول باشد در افرادی که نزدیک به انفجار بمب قرار می¬گیرند یا در ورزشکارانی که در در ورزش¬های پربرخورد شرکت می¬کنند. آسیب می تواند در مکان ضربه ایجاد شود، برای مثال درست زیر پیشانی- بطوریکه به چنین وضعیتی آسیب زیر محل ضربه یا کوپ گفته می شود. نیروهای واکنشی نیز می توانند باعث جابجایی و برخورد مغز به سمت مقابل جمجمه شوند، و در نتیجه وضعیتی به نام کانترکوپ را ایجاد کنند. نواحی معینی حساسیت خاصی نسبت به تاثیرات کوپ و کانترکوپ دارند. سطح داخلی جمجمه در بالای حدقه¬های چشم ناصاف است؛ و همانطور که شکل ۹٫۳ نشان می دهد، این سطح ناصاف می تواند باعث پارگی شدید بافت مغزی در ناحیه¬ی حدقه ای-پیشانی شود.
می توان از یک روشی به نام تصویربرداری تانسور انتشاری (که متعاقباً در خصوص آن بحث خواهد شد) برای شناسایی آسیب آناتومیکی ناشی از TBI استفاده کرد. به عنوان مثال، با بهره گیری از این روش، پژوهشگران نشان داده اند که بوکسورهای حرفه¬ای آسیب پایداری در تارهای عصبی ماده¬ی سفید دارند، حتی اگر رویداد آسیب¬زای عمده¬ای را تجربه نکرده باشند(چاپل و همکاران، ۲۰۰۶، شکل ۱۰٫۳). بطور مشابه، شواهد روزافزون حاکی از این هستند که برخوردهای مکرر در زمین فوتبال می تواند موجب تغییراتی در ارتباطات نورونی شود و مشکلات شناختی مزمنی به بار آورد(شی و همکاران، ۲۰۰۹).
آسیب¬های باز زمانی اتفاق می افتند که شیئی مثل گلوله یا ترکش به درون جمجمه نفوذ پیدا می کند. به موجب این آسیب¬ها، شیئی که جمجمه را سوراخ کرده است می تواند مستقیماً به بافت مغز آسیب وارد کند، و تاثیر این شیء نیز می تواند نیروهای واکنشی تولید کرده و در نتیجه کوپ و کانترکوپ ایجاد کند.
آسیب¬های دیگری نیز می توانند به موجب رویداد آسیب¬زای ناشی از مشکلات عروقی و افزایش خطر عفونت ایجاد شوند. آسیب مغزی می¬تواند به موجب پاره کردن رگ¬ها و خونریزی باعث مختل شدن جریان خون شود. افرادی که TBI را تجربه کرده اند در خطر تجربه¬ی صرع نیز قرار دارند، بطوریکه چنین چیزی بر وخامت وضعیت آنها می افزاید و بهبود آنها را با مشکل بیشتری مواجه می سازد.
صرع. صرع وضعیتی است که مشخصه¬ی آن الگوی فعالیتی غیرنرمال و تشدیدشده در مغز است. فقدان گذرای هوشیاری نشانه¬ی اصلی آن به حساب می آید. گستره¬ی سایر آشفتگی ها فرق می کند. برخی از افراد مبتلا به صرع دچار لرزش شدید شده و تعادل خود را از دست می دهند. ممکن است برخی دیگر تنها برای خانواده و دوستان نزدیک محسوس باشند. صرع از طریق الکتروانسفالوگرافی (EEG) تشخیص داده می شود. در طی حمله ی صرعی، نوساناتی با دامنه¬ی زیاد در EEG مشاهده می شود.
فراوانی حملات صرعی تا حد زیادی متغیر است. بیمارانی که مبتلا به شدیدترین وضعیت ها هستند، هر روز صدها حمله¬ی صرعی را تجربه می کنند، و هر حمله می تواند عملکرد فرد را به مدت چند دقیقه مختل کند. سایر انواع صرع تنها بصورت گهگاهی بروز پیدا می کنند، اما ممکن است فرد را به مدت دو ساعت دچار ناتوانی کنند. با این وجود، صرف صرف تجربه¬ی حمله ی صرعی لزوماً به معنای ابتلا به صرع نیست. هرچند ۵/۰ درصد از جمعیت کلی مبتلا به صرع هستند، برآوردها حاکی از این هستند که ۵ درصد افراد یک حمله-ی صرعی را در نقطه ای از زندگی خود تجربه می کنند، که معمولاً به موجب یک رویداد حاد مثل تروما، قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی سمی، یا تب بالا، بروز پیدا می کند.

mahdiarkhodi

افتخارم این است که یک معلم هستم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + هفده =