راهبرد های مطالعه موثر برای دانش آموزان

مقدمه:

سالهاست که روانشناسان تربیتی درصدد پاسخ دادن به این سؤالات هستند که چرا بعضی دانش‌آموزان نسبت به بعضی دیگر از نظر پیشرفت تحصیلی موفق‌ترند؟ چه چیزی این تفاوتها را رقم می‌زند؟ برای پاسخ دادن به این سؤالات بررسی عواملی که تصور می‌شود موقعیت تحصیلی را تبیین می‌کنند ضرورت پیدا می‌کنند. هدف از آموزش کمک به ارتقاء سطح یادگیری در دانش‌آموزان است. اما یادگیری موضوع مشخص واحدی نیست. بلکه تقریباً همه فعالیت‌هایی که ما در طول زندگی انجام می‌دهیم از تجارب یادگیری‌مان سرچشمه می‌گیرد. ما موضوع‌های مختلف درسی و غیردرسی مانند ریاضی، ادبیات، هنر، علوم دینی و طرز معاشرت را یاد می‌گیریم. علاوه بر این ما عواطف مختلف را نیز یاد می‌گیریم. تهیه فهرست کاملی از آنچه که انسان در طول زندگی یاد می‌گیرد بسیار مفصل و شاید غیرممکن است. اما به طور کلی در مورد راهبردهای مختلف یادگیری به دو نوع از راهبردها یعنی راهبرد شناختی و راهبرد فراشناختی تأکید شده است. در سال‌های اخیر شاهد پیشرفت عظیم روانشناسی پرورشی به سوی کشف این راهبردها یعنی راههای یاد گرفتن و مطالعه کردن بوده‌ایم. یکی از علل ناکامی های تحصیلی روش نادرست مطالعه است . عوامل زیادی برای موفقیت در تحصیل وجود دارد که می توان از عوامل مهمی همچون معلم ماهر و کار آزموده ، پشتکار و جدیت ، محیط مناسب خانوادگی و . . . نام برد . در بسیاری از موارد همه شرایط تا حدی قابل قبول است اما دانش آموز ، روش های صحیح مطالعه رانمی داند. شاید بعضی از دانش آموزان گمان می کنند با زیاد مطالعه کردن از بقیه موفق تر خواهند بود ولی از سویی به درست مطالعه کردن بی توجه باشند .بعضی دیگر گمان می کنند که با بی خوابی کشیدن می توانند در تحصیل موفق باشند اما این گروه هم اشتباه می کنند در اینجا برای اهمیت روش های مطالعه دو باره خاطر نشان می کنیم .

بسیاری از ناکامی ها در تحصیل به خاطر بد مطالعه کردن و ندانستن اصول روش های مطالعه درست است. مطالعه ثمر بخش از دو عامل متاثراست: یکی علاقه نسبت به مطالب خواندنی ، دیگر کاربرد ماهرانه فنون مطالعه نسبت به مطلب خواندنی سبب می شود تا شخص به مطالعه بیشتر بپردازد ، مطالعه بیشتر منجر به بهتر شدن فنون مطالعه می شود ، کاربرد فنون بهتر ، مطالعه را آسانتر ، سریعتر و لذت بخش تر می سازد؛ در نتیجه علاقه خواننده نسبت به مطالعه افزایش می یابد. پس تا زمانی که فرد تمایل یا علاقه به انجام کاری نداشته باشد نمی تواند برانگیخته شود. لذا وقتی خواننده به موضوعی علاقه مند می شود، خود به خود بر آن تمرکز می کند، بیشتر دقت می کند و به راحتی مطالب را به حافظه می سپارد و بعدا هم خیلی راحت به خاطر می آورد .پس ازعلاقه پیدا کردن نسبت به مطالب، گام بعدی تعیین هدف مطالعه است زیرا هدف زیر بنای انجام کاری است و به فعالیت انسان جهت و نیرو می دهد . هدف ارزشمند، فرد را به خواستن و طلب کردن وادار می کند و نیروی لازم را برای فعالیت در وی بوجود می آورد وسبب پیدایش تمرکز در او می شود . لذا هر فرد برای مطالعه باید هدف مشخصی داشته باشد.« زیرا تعلیم و تربیت علم اهداف است و همه بر این باورند که بدون داشتن هدف، یادگیری کاری بس دشوار و غیر ممکن است» همانطور که فرانکین معتقد است انسان بدون هدف مانند گلوله ای است که بدون هدف شلیک می شود . علاوه بر آن مطالعه بدون هدف یکی از عادات غلط مطالعه بشمار می رود .

راهبرد های یادگیری و مطالعه موثر از زمانیکه محرکهای محیطی توسط گیرنده های حسی دریافت مشوند و از حافظه حسی به حافظه کوتاه مدت منتقل شده وبارمزگذاری و تکرار به حافظه درازمدت فرستاده میشوند نیاز به تدابیری داریم که به این فرایند سهولت ببخشند به این تدابیر راهبردهای یادگیری(راهبرد های شناختی و فراشناختی )گفته میشود. آکسفورد (۱۹۹۰) یکی از پژوهشگران و نویسندگان شاخص در زمینه راهبردهای زبان‌آموزی است. فهرستی که او ارائه می‌دهد، راهبرد های پذیرفته¬شده‌ای برای پژوهش در زمینه‌شیوه‌های یادگیری است. راهبردهای آکسفورد از شش بخش تشکیل شده است این شش بخش این شامل موارد زیر است:

بخش۱: راهبردهای حافظه بخش ۲: به کارگیری فرآیندهای ذهنی شناختی بخش ۳: راهبردهای جبرانی شامل بازخوانیِ تکه اطلاع از دست رفته بخش۴: راهبردهای فراشناختی، مانند سازمان دهی و ارزیابی یادگیری بخش۵: راهبردهای عاطفی برای کنترل عواطف و احساسات بخش۶: راهبردهای اجتماعی کمک گرفتن از دیگران برای یادگیری ماکارو (۲۰۰۱) راهبردها را بر پیوستاری چند سطحی ارائه کرده است. یک سر پیوستار راهبردهای شناختی و یک سر راهبردهای فراشناختی و اجتماعی – عاطفی هستند. راهبردها را به سه دسته شناختی، فراشناختی و اجتماعی – عاطفی تقسیم کرده است. دورنیه (۲۰۰۵) تقسیم‌بندی چهاربخشی ارائه نموده است: شناختی (تکرار، خلاصه کردن)، فراشناختی (نظارت، ارزیابی)، اجتماعی (رفتارهای میان ـ فردی)، عاطفی (کنترل احساسات). اینکه ما چگونه فکر می کنیم، چگونه و چه چیزی را به یاد می آوریم و چگونه مسایل را حل می کنیم، همه فرایندهایی شناختی هستند که روان شناسان بسیار به آن توجه دارند. همین فرایندهای ذهنی برای معلمان نیز،که مسوول هدایت همه گونه های یادگیریند، مهم است. در واقع، بسیاری از متخصصان تعلیم و تربیت معتقدند که وظیفه اساسی معلم پرورش فرایندهای شناختی دانش آموزان است. با توجه به این مهم سعی شده است در قسمتهای بعدی راهبردهای شناختی وفراشناختی مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان مثالی برای هرراهبرد، درس ادبیات فارسی انتخاب شده است.

تعاریف:

– شناخت:

شناخت عبارت است: از جریان های فکری، یادگیری، نحوه سازماندهی، ذخیره سازی و به کارگیری اطلاعات. شعاری نژاد (۱۳۷۵) شناخت را اینگونه تعریف کرده است: اصطلاحی که به اعمال لازم برای کسب معرفت و آگاهی اطلاق می شود، که با ادراک مستقیم اشیاء از راه حواص آغاز شده و تا همه انواع استدلال و تفکر ادامه می یابد و شامل فرآیندهای تفکر، حل مسأله و پیش بینی حوادثی که در شخص اتفاق می افتد می شود.

– فراشناخت:

فلاول (به نقل از فاضلی،۱۳۸۵) می گوید فراشناخت دانش یا فعالیت شناختی است که به هر جنبه ای از هر اقدام یا عمل شناختی نظم می بخشد. و آن فراشناخت نامیده شده، زیرا مفهوم اصلی آن «شناخت درباره شناخت» است. به نظر وی فراشناخت در خیلی از انواع فعالیتهای شناختی همانند: ارتباط و اطلاعات کلامی، استدلال کلامی، درک و فهم، نوشتن، یادگیری زبان، دریافت، توجه، حافظه، حل مسأله، تفکر منطقی و اشکال گوناگونی از خود کنترلی و خودآموزی، نقش مهمی بازی می کند. (فلاول، ۱۹۹۳) ویلسون(۱۹۹۳، به نقل از فاضلی، ۱۳۸۵) می گوید فراشناخت اصطلاحی است که هم می تواند به شکل مبهم و هم می تواند برای توصیف یک سری مهارتهای شناختی سطح بالا مورد استفاده قرار گیرد.

او فراشناخت را اینگونه تعریف می کند: «هوشیاری افراد از تفکرشان و ارزیابی و تنظیم تفکرشان» در این تعریف سه کارکرد فراشناخت بیان شده است. ۱- آگاهی (هوشیاری) فراشناختی: شامل آگاهی فرد از فرآیند یادگیری اش، دانش درباره دانش و دانش درباره راهبردهایش است. ۲- ارزشیابی فراشناختی: شامل قضاوتهای فرد از توانایی ها و محدودیتهایش است. ۳- تنظیم یا نظم بخشی فراشناختی: شامل میل به تغییر تفکر و منابع شناختی مورد استفاده است. راهبردها: الف- راهبردهای شناختی راهبردهای شناختی، راهبردهایی هستند که به ما کمک می کنند تا اطلاعات تازه را برای ترکیب با اطلاعات و تجارب قبلی ذخیره سازی آنها در حافظه بلند مدت آماده کنیم.

سیف (۱۳۸۵) راهبردهای شناختی را به سه دسته تقسیم کرده است: ۱- راهبرد تکرار و تمرین ۲- راهبرد بسط یا گسترش معنایی ۳- راهبرد سازماندهی

۱- راهبرد تکرار و تمرین: تکرار نامی کلی برای راهبردهای گوناگون حافظه است که همگی از تکرار برای به یاد سپاری مطالب استفاده می کنند. نوشتن هر لغت دیکته برای پنج بار، تکرار شماره تلفن …. همگی نمونه هایی از راهبرد تکرار هستند در واقع هنگامی که ما اطلاعات را از طریق حواس می گیریم و به حافظه حسی می فرستیم و از آنجا به حافظه کوتاه مدت اگر آن اطلاعات را مورد تکرار و تمرین قرار ندهیم آن اطلاعات حفظ نمی شوند و به حافظه بلند مدت انتقال نمی یابند. فردانش (۱۳۸۳) این راهبرد را به دو نوع تقسیم کرده است: الف- راهبرد تکرار و تمرین پایه ب- راهبرد تکرار و تمرین پیچیده

الف) راهبرد تکرار و تمرین پایه: همان تکرار و تمرین ساده مطالب است که منجر به حفظ آن مطالب می شود و بیشتر خاص مطالب ساده از قبیل حفظ نام اشیاء و پدیده ها می شود. سیف (۱۳۸۵) از جمله راههای به یاد سپردن مطالب ساده و غیرمعنی دار را بخش به بخش کردن و تمرین پراکنده یا مطالعه با فاصله آن مطالب دانسته است که در این روشها مقدار زیادی از اطلاعات به بخش های کوچکتر تقسیم می شوند و به طور جداگانه و با تمرین و تکرار فراوان حفظ می شوند.

ب) راهبرد تکرار و تمرین پیچیده: این راهبرد بیشتر خاص موضوعات پیچیده تر و معنی دارتر است و علاوه بر تکرا ساده شامل نسخه برداری، یادداشت برداری و خط کشی زیر نکات مهم هم می شود در کل راهبرد تکرار و تمرین پیچیده شامل، انتخاب نکات مهم و کلیدی، خط کشیدن در زیر مطالب مهم علامت گذاری و حاشیه نویسی، برجسته سازی قسمتهای یک کتاب درسی و رونویسی یا کپی کردن مطالب می شود. برای یادگیری آرایه های ادبی نیز می توان از تکرار و تمرین استفاده کرد. برای یادگیری قرابت های معنایی ابتدا باید داوطلبان درک خود از لغات و معانی را افزایش دهند، سپس به درک معنی شعرها برسند تا با کاربرد لغات در بیت ها، جمله ها و معنی آن ها بهتر آشنا بشوند و در نهایت با تمرین و تکرار بر آرایه های ادبی مسلط شوند

۲- راهبرد بسط یا گسترش معنایی: این راهبرد بیشتر برای ارتباط برقرار کردن بین مطالب و اطلاعات تازه و اطلاعات قبلی مورد استفاده قرار می گیرد. این راهبرد هم براساس مطالب مورد یادگیری به دو دسته تقسیم شده است.

الف) راهبرد گسترش معنایی ویژه مطالب ساده و پایه: مواد و مطالب آموزشی مانند لغات جفت، ، فهرست ترتیبی مثل یادگیری حروف الفبا و یادآوری فهرست اسامی، نام کتاب ها و تاریخ ادبیات با استفاده از این راهبرد به صورت راحت تری یاد گرفته می شوند از هدفهای اصلی این راهبرد، ایجاد اتصال و ارتباط بین دو یا چند مورد اطلاعاتی در حافظه فعال است

ب) راهبرد گسترش معنایی ویژه مطالب پیچیده: این راهبرد شامل روشهایی از قبیل بیان یا بازنویسی متن با استفاده از کلمه ها و جمله های فراگیر، خلاصه نویسی، ارائه تمثیل، شرح ارتباط معلومات جدید با معلومات قبلی فراگیر و پاسخگویی به سوالات است . یکی از راه‌کارهای یادگیری تاریخ ادبیات استفاده از تکنیک تصویرسازی و رمزگردانی است

۳– راهبرد سازماندهی: این راهبرد هم نوعی راهبرد بسط معنایی است با این تفاوت که در این راهبرد یادگیرنده علاوه بر ایجاد ارتباط بین مطالب و اطلاعات جدید و قبلی، یک چهارچوب سازمانی هم برای آنها ارائه می کند. سیف (۱۳۸۵) این راهبرد را بهترین و کاملترین نوع راهبرد یادگیری و مطالعه می داند. این راهبرد هم به دو دسته تقسیم شده است:

الف) راهبرد سازماندهی پایه: در این راهبرد طبقه بندی و سازماندهی می تواند برحسب تلفظ لغات، معنای کلمات فارسی یا برحسب ترتیب ارائه انجام شود، همچنین سازماندهی براساس شکل ظاهری لغات یا به صورت تصادفی هم می تواند انجام شود . در حقیقت این راهبرد بیشتر برای طبقه بندی و سازماندهی مطالب ساده و پایه مورد استفاده قرار می گیرد. برای یادگیری لغات میتوان کلمات را برحسب تلفظ لغات، معنای کلمات فارسی یا شکل ظاهری، طبقه بندی و سازماندهی کرد.

ب) راهبرد سازماندهی پیچیده: این راهبرد بیشتر برای مطالب و اطلاعات معنی دار و پیچیده تر مورد استفاده قرار می گیرد. از جمله روشهای سازماندهی در این راهبرد می توان به سرفصل بندی مطالب همانند سر فصل بندی مطالب کتابهای درسی، روش شبکه که در آن بین قسمت های مختلف شبکه ارتباط برقرار می شود و تهیه نقشه مفهومی از مطالب مختلف در ادبیات فارسی اشاره کرد. تهیه نقشه ذهنی نیز به یادگیری و یادسپاری بهتر مطالب کمک زیادی می کند. ب- راهبردهای فراشناختی پس از آشنایی با مفهوم فراشناخت، در این قسمت انواع راهبردهای فراشناختی را مورد بحث و بررسی قرار می دهیم راهبردهای فراشناختی تدبیرهای هستند برای نظارت بر راهبردهای شناختی و هدایت آنها.

سیف (۱۳۸۵) راهبردهای فراشناختی را به سه دسته عمده تقسیم کرده است:

۱– راهبرد برنامه ریزی: این راهبرد شامل تعیین هدف مطالعه، پیش بینی زمان لازم برای مطالعه و یادگیری، تعیین سرعت مطالعه، تحلیل چگونگی برخورد با موضوع یادگیری و انتخاب راهبردهای شناختی مناسب است

۲- راهبرد کنترل و نظارت: این راهبرد شامل ارزشیابی از پیشرفت، نظارت بر توجه طرح سوال در ضمن مطالعه و یادگیری و کنترل زمان و سرعت مطالعه است. منظور از این راهبرد، قضاوت و ارزیابی یادگیرنده از یادگیری خود و میزان پیشرفت و موفقیت خود است در حقیقت در این راهبرد، یادگیرنده خودش ناظر بر اعمال و رفتار خودش هست. وارسی کردن و خود پرسشی برای آگاهی از میزان موفقیت ها شکست ها و یا کم و کسری ها در درک و فهم مطلب و نیز هدایت جریان مطالعه و یادگیری نمونه هایی از راهبردهای نظارتی هستند. . برای یادگیری مباحث ادبیات (تاریخ ادبیات، زبان فارسی، آرایه های ادبی، قرابت معنایی، املا و لغت) زدن تست های مربوط به آن مباحث بعد از اتمام هر فصل تاثیر مهمی در روند یادگیری دارد

۳– راهبرد نظم دهی: این راهبرد شامل تعدیل سرعت مطالعه و اصلاح یا تغییر راهبردشناختی می شود. دمبو (۱۹۹۴) در این باره گفته است، یکی از ویژگی های یادگیرندگان موفق توانایی اصلاح کردن راهبردهای شناختی غیرموثر خود یا تعویض آنها با راهبردهای شناختی موثر است. خود نظم دهی یکی دیگر از روشهای این راهبرد است و عبارت است از سازگارسازی های فراشناختی پایدار و بهسازی هایی که از سوی فراگیر در برابر بازخوردی های مربوط به خطاها عرضه می گردد و ریشه های آن را می توان در نظریه یادگیری رشدنگر جستجو کرد

– رشد و پرورش مهارتهای شناختی و فراشناخت: برای رشد و پرورش مهارتهای شناختی و فراشناختی روشهای گوناگونی ذکر شده است که از مهمترین این روشها می توان به روش پس ختام، روش مردر، روش آموزش دو جانبه، روش مطالعه مشارکتی، روش یادگیری مشارکتی، و روش پرسیدن دو جانبه اشاره کرد. بنسون (۲۰۰۳) می گوید که هر برنامه آموزش فراشناختی برای اینکه اثر بخش شود، بایستی دارای سه جنبه به صورت زیر باشد: ۱- یک ابزار یا وسیله خود تشخیصی ۲- پرورش سبک های تفکر، حافظه و راهبردهای سازگاری، ۳- تداوم دسترسی به منابع مناسب برای افزایش آگاهی فراشناختی. آرتور کوستا راهبردهایی را برای پرورش فراشناخت دانش آموزان ارائه کرده است که عبارتند از:

۱- طرح راهبرد: معلمان بایستی پیش از هرگونه فعالیت یادگیرنده برای فراگیری، راهبردها و گامهایی را برای رویارویی او با مسئله ها آماده کند و اصولی را برای به یادسپاری و به یادآوری و پی گیری فعالیت ها پیش بینی کنند. دانش آموزان را باید هدایت کرد تا راهبردهای آماده شده در جریان یادگیری را در نظر داشته باشند. در پایان فعالیت یادگیری معلمان می توانند از دانش آموزان بخواهند تا نحوه پی گیری قواعد، راهبردها و …. را ارزشیابی کنند.

۲- طرح سوال: بدون توجه به موضوع درسی، از دانش آموزان بخواهید تا پیش از آغاز درس و مطالعه کتاب و نیز در هنگام خواندن کتاب و پس از پایان درس به طرح سوال بپردازند. طرح سوال توسط دانش آموز درک مطلب را برای او آسان و او را به اندیشیدن وا می دارد.

۳- انتخاب آگاهانه: معلمان می توانند به دانش آموزان کمک کنند تا در زمینه شرح نتیجه انتخاب ها و تصمیم های خود، فراشناخت را تقویت کنند.

۴- ارزشیابی با معیارهای چندگانه: معلمان باید دانش آموزان خود را وادار کنند به اینکه کارها و فعالیت های خود را برپایه چندین معیار ارزیابی کنند و آنها را طبقه بندی نمایند.

۵- اعتباریابی: معلمان باید از دانش آموزان خود بخواهند تا میزان درستی هر کاری که انجام داده اند را تعیین کنند. این کار موجب می شود تا فراگیران آگاهی کافی از عملکردشان داشته باشند.

۶- ممنوع خواندن «من نمی توانم» معلمان باید به دانش آموزان یادآور شوند که جملاتی همانند «من نمی توانم» «من نمی دانم» «من موفق نمی شوم» و …. نادرست و غلط هستند.

۷- معنی کردن یا نمایاندن اندیشه دانش آموزان: معلم می تواند با گفتن سخنانی چون «آنچه از کار شما می فهمم، طرح نقشه ای است برای ….»، «آنچه شما انجام می دهید، نیاز به تجربه ای دارد که ….» برای دانش آموزان ایجاد اندیشه کنند و یا اندیشه آنان را گسترش بدهد.

۸- برچسب زدن به رفتارهای دانش آموزان: معلمان با برچسب زدن به رفتارها یا فرآیندهای شناختی فراگیرندگان آنان را از اعمال خود آگاه می سازند.

۹- روشن کردن اصطلاح های مورد استفاده دانش آموزان: فراگیرندگان معمولاً از واژگان گنگ، کلی، غیرتخصصی، و مبهم استفاده می کنند. معلمان بایستی این کلمات و اصطلاحات مبهم را برای دانش آموزان آشکار سازند.

۱۰- نقش بازی کردن یا وانمودسازی: نقش بازی کردن می تواند فراشناخت را تقویت کند زیرا زمانی که دانش آموز نقش دیگران را می پذیرد، آگاهانه ویژگی های آنان را حفظ می کند. بازی نقش، به کاهش خود محوری فرد نیز کمک می کند.

۱۱- گزارش نویسی: نوشتن و به تصویر کشیدن باورهای شخصی و رویدادهای روزانه، تجربه ای است که سبب می شود دانش آموز اندیشه ها و کارهای خود را گردآوری و آنها را به شکل نمادین درآورند یادداشت ها زمینه را برای بازنگری اندیشه های اولیه آماده می سازد. شناخت و فراشناخت همانطور که در قسمتهای قبلی توضیح داده شده شناخت به فرآیندهای یادگیری، درک و فهم، حل مسأله، حفظ کردن مطالب و …. اشاره دارد. ولی فراشناخت یک فرآیند نظارتی و کنترلی است که شناخت را مورد ارزیابی و قضاوت قرار می دهد. کوپر و پسوت (۲۰۰۲) شناخت و فراشناخت را به ترتیب در برابر تفکر منطقی و تفکر انعکاسی قرار داده اند و تفکر منطقی را همان شناخت یا کار عقلانی ذهن می دانند که شامل استدلال و خود نظمی منطقی است و تفکر انعکاسی را همان فراشناخت یا سطحی از آگاهی که در میان کنترل شناختی و تجارب خود ارتباطی وجود دارد می دانند. راهبردهای شناختی و فراشناختی با یکدیگر متفاوت هستند و در حقیقت راهبردهای فراشناختی در سطحی بالاتر از راهبردهای شناختی قرار دارند. لفرانسوا راهبردهای شناختی و فراشناختی را با اصطلاح راهبردهای یادگیری و تفکر معرفی کرده است و در تمایز بین این دو گفته است: « من تصمیم می گیرم که معانی اصطلاحات مربوط به آموزش و پرورش علوم شناختی جدید را بیاموزم.»

نتیجه گیری:

چگونه یاد گرفتن و آگاهی در مورد روش بهره گیری از اطلاعات گوناگون برای رسیدن به هدفهای مورد نظر بسیار مهم است. فراگیرنده ای راهبردی شدن دارای بسی اهمیت میباشد .چونکه فرد تنها نباید به فکر افزودن دانش و غنی سازی مهارتهایش باشد، بلکه باید یاد بگیرد که چگونه یاد بگیرد و یادگیری خودرا چگونه هدایت کند، فراگیر راهبردی توانایی این کار را دارد.آنان باید یاد بگیرند که میزان پیشرفت تحصیلی خود را چگونه مورد ارزیابی و بازنگری قرار دهند، دانش آموزان باید یادگیری را بعنوان یکی از نیازهای اساسی خود بدانند لذا توصیه می گرددمعلمان، دانشجویان و دانش آموزان روش استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی را یاد گرفته و بصورت ترکیبی از آنها استفاده کنند.

mahdiarkhodi

افتخارم این است که یک معلم هستم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 + هفت =