ناتوانی های یادگیری، تعاریف و مبانی
ناتوانیهای یادگیری
تعاریف
تعریف ناتوانیهای یادگیری در منابع گوناگون به طرق مختلفی بیان شده است. باوجود تلاشهای فراوان برای رسیدن به یک تعریف جامع، همچنان تفاوت نظرها برای رسیدن به تعریف کاملی که مورد تأیید متخصصان ناتوانیهای یادگیری باشد وجود دارد. یکی از دلایل این امر این است که برخی متخصصان ناتوانیهای یادگیری را مجموعهای از اجزای مختلف تصور میکنند که بهعنوان مثال ناتوانی در خواندن، نوشتن، ریاضیات و … را شامل میشود درحالی که برخی متخصصان آن را یک کل یکپارچه در نظر میگیرند که تمامی ابعاد یادگیری را شامل میشود (براون، ۲۰۰۳؛ به نقل از یوسفی، ۱۳۹۱). در ادامه برخی از تعاریف در این زمینه ارائه میشود:
تعریف انجمن کودکان با ناتوانی یادگیری آمریکا[۱](LDA): ناتوانی یادگیری حالتی است مزمن که منشأ عصب شناختی دارد و به طور خاص در تحول، تعمیم دهی یا بروز ناتوانیهای کلامی و غیر کلامی نقش دارد. این ناتوانی، نوعی خاص از معلولیت بوده و میزان و شدت آن متفاوت است که میتواند در طول عمر، آموزش، عزت نفس، شغل، اجتماعی شدن و فعالیتهای روزمره زندگی را تحت تأثیر قرار دهد (هالاهان و همکاران، ۱۳۹۲).
تعریف دولت فدرال آمریکا (IDEA): در ۱۹۷۵، کنگره ایالات متحده امریکا ناتوانی یادگیری را به معنای وجود مشکل در یک یا چند مورد از فرایندهای روانشناختی پایه که به درک یا کاربرد زبان مرتبط است تعریف نمود که میتواند بهصورت مشکل در صحبت کردن، فکر کردن، گوش دادن، خواندن، نوشتن و یا ریاضیات ظاهر شود. این اصطلاح عارضههایی همچون معلولیتهای ادراکی، آسیب مغزی، اختلال جزئی در کاکرد مغز، نارساخوانی و زبان پریشی رشدی را شامل میشود اما آن دسته از مشکلات یادگیری که اساساً نتیجه معلولیتهای شنیداری، دیداری، جسمی و حرکتی، عقب ماندگی ذهنی، اختلال هیجانی یا وضعیت نامساعد محیطی، فرهنگی، اجتماعی و یا اقتصادی است را شامل نمیشود (لرنر، ۱۳۹۳).
تعریف کمیته ملی مشترک آمریکا مربوط به ناتوانیهای یادگیری[۲](NJCLD): ناتوانی یادگیری یک اصطلاح کلی است که به گروه نامتجانسی از ناتوانیها اطلاق میشود که بهصورت مشکلات عمده در یادگیری و بکارگیری تواناییهای گوش دادن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، ریاضیات و یا استدلال ظهور میکند. فرض بر این است که این ناتوانیها ذاتی بوده و از اختلال در دستگاه عصبی مرکزی نشات میگیرد. ممکن است در کنار ناتوانیهای یادگیری اشکالاتی در خودنظم دهی رفتارها و ادراک اجتماعی نیز وجود داشته باشد. همچنین ممکن است ناتوانی یادگیری همراه با سایر عارضههای معلولیتی یا تاثیرات محیطی همراه باشد اما نتیجه این عارضهها نیست (هالاهان و همکاران، ۱۳۹۲).
ناتوانی یادگیری نوعی اختلال با منشأ زیستی است که در نخستین سالهای آموزش دبستان ظهور میکند. افراد مبتلا به این ناتوانی عملکرد تحصیلیشان در مقایسه با سن و توانمندیهای هوشیشان، کمتر بوده و سبب ایجاد مشکلاتی درزمینهٔ خواندن، نوشتن یا ریاضیات در آنان میشود (میلانی فر، ۱۳۸۲).
در پنجمین ویرایش کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی[۳](DSM-5)، ناتوانیهای یادگیری در گروه اختلالات عصبی تحولی[۴] قرار داده شده است. اختلالهای عصبی- تحولی مجموعهای از اختلالات هستند که در سنین پیش از دبستان (از اوایل تولد) آغاز شده و منجر به نارساییهایی در عملکرد فردی، تحصیلی، اجتماعی یا شغلی در فرد میشوند. این نقایص تحولی شامل طیف گستردهای از محدودیتهای بسیار ویژه در یادگیری یا کارکردهای اجرایی[۵] تا مشکلات اساسی در هوش یا مهارتهای اجتماعی را شامل میشود (قاسمی، ۱۳۹۹).
یکی از ویژگیهای اساسی ناتوانیهای یادگیری خاص، مشکلات مداوم در یادگیری و مهارتهای تحصیلی پایه است که در طول سالهای تحصیلات رسمی شروع میشود (دوره تحول). مهارتهای تحصیلی اساسی عبارتاند از خواندن درست و فصیح تک کلمهها، درک خواندن، بیان نوشتاری و هجی کردن، محاسبه علم حساب و استدلال ریاضی (حل کردن مسائل ریاضی). برخلاف حرف زدن یا راه رفتن که نقاط عطف تحولی فراگیری شده هستند که با رسش مغز پدیدار میشوند، مهارتهای تحصیلی (مثل خواندن، هجی کردن، نوشتن، ریاضیات) باید به روشنی آموخته شوند (هالاهان و همکاران، ۱۳۹۲).
تاریخچه
تاریخچه ناتوانیهای یادگیری بسیار کوتاه است به طوری که تا سال ۱۹۶۰ این مشکل تقریباً ناشناخته بود. در اوایل ۱۹۶۰ تلاشهایی آغاز شد و تئوریهای مختلفی درزمینهٔ ناتوانیهای یادگیری شکل گرفت. برخی از این نظریات، کودکان مبتلا به ناتوانیهای یادگیری را تنبل میدانستند و معتقد بودند مشکل در یادگیری بخاطر تنبلی کودکان است، دستهای دیگر علت را وجود ضایعه مغزی می داستند که موجب نقص در بخشی از سیستم عصبی مرکزی شده و باعث اختلال در یادگیری میشود. گروهی دیگر ناتوانی در یادگیری را ناشی از معلولیتهای ادراکی و برخی هم علت این ناتوانی را مشکلات عصب شناختی میدانستند. با گذشت زمان و همگرایی علوم مختلف در حوزه روانشناسی، تعلیم و تربیت، پزشکی، توانبخشی و ….، یک دید مشکترک در این زمینه پدید آمد. با این وجود تا اواخر دهه ۱۹۶۰ کار درخور توجهی شکل نگرفت. در ۱۹۶۳ با برگزاری یک کنفرانس ملی در شیکاگو، ساموئل کرک[۶] با طرح اصطلاح «ناتوانیهای یادگیری» بهعنوان موضوعی با جلوههای گوناگون از دید سبب شناسی (مثلاً نقص در کارکردهای مغزی و یا اختلالات عصبی- روانی) و یا نمودهای رفتاری (بهعنوان مثال مشکلات ادراکی، نارساخوانی و….) پیشنهاد کرد تا با یکپارچه سازی برداشتها از این موضوع، یک وحدت نظر در این زمینه بوجود آید (حاج بابایی و دهقانی، ۱۳۸۲).
در ایران آنچه بهعنوان فعالیتهای رسمی در آموزش و توانبخشی دانشآموزان با ناتوانیهای ویژه یادگیری انجام شده است به سه دوره تقسیم میشود:
دوره نخست: از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۷۰ که تدوین مفاهیم نظری و شکل گیری زمینه ناتوانیهای یادگیری گذشت؛ دوره دوم: از ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۲ که به طراحی برنامه و سیاست گذاری و برنامه ریزی درزمینهٔ ناتوانیهای یادگیری گذشت؛ دوره سوم: از ۱۳۷۳ به بعد که در این دوره تأسیس سیستمهای آموزشی و توانبخشی مناسب با ویژگیهای دانشآموزان با ناتوانیهای ویژه یادگیری و همچنین آموزش و توانمندسازی نیروهای متخصص در آموزش و پرورش عادی و استثنایی برای ارائه خدمات به این دانشآموزان بوده است (سیف نراقی و نادری، ۱۳۹۰).
سبب شناسی ناتوانیهای یادگیری
ثابت شده است که علل بروز ناتوانیهای یادگیری نسبتاً مبهم است. با وجود تلاشهای فراوان برای تعیین علت ناتوانیهای یادگیری، و با وجود گسترش دامنه پژوهشها، همچنان تعیین علت دقیق ناتوانیهای یادگیری هدفی دست نیافتنی است (اخوان تفتی، ۱۳۹۶). اکثر تعاریف مورد پذیرش در حوزه ناتوانیهای یادگیری، علت ناتوانیهای یادگیری را عصب شناختی میدانند. در همین راستا سیاری از پژوهش گران معتقدند علت ناتوانیهای یادگیری زمینههای ارثی است تا محیطی؛ اگرچه هنوز مکانیزم دقیق آن شناسایی نشده است. با این وجود میتوان دو دسته علل درونی و بیرونی را برای ناتونی های یادگیری در نظر گرفت: علل درونی ناشی از آسیبها و اتفاقاتی است که فرد تجربه میکند، از جمله آسیبهای مغزی و عصب شناختی، ژنتیک، عوامل بیوشیمیایی و تأخیر در رشد، مشکل در مهارتهای زبانی، حرکتی و توجه. عوامل بیرونی عواملی هستند که در محیط اتفاق می افتند و به خودی خود ممکن است منجر به ایجاد ناتوانی یادگیری نشوند اما میتوانند تشدید کننده ناتوانیهای یادگیری باشند. از جمله این عوامل میتوان به مسائل خانوادگی، آموزشگاهی، انگیزشی و … اشاره نمود (هالاهان و همکاران، ۱۳۹۲).
طبقه بندی ناتوانیهای یادگیری
باتوجه به پیچیدگی موضوع ناتوانیهای یادگیری و تعدد تعاریف، طبقه بندی آن بسیار دشوار است. با این حال با توجه به موضوعات مختلف، طبقه بندیهای متفاوتی از ناتوانیهای یادگیری ارائه شده است. یکی از مهمترین ملاکها در طبقه بندی کودکان با ناتوانی یادگیری، تفاوت معنیدار بین ظرفیتهای یادگیری و وضعیت فعلی پیشرفت تحصیلی است. تفاوت معنیدار بین پیشرفت تحصیلی و تواناییهای ذهنی فرد (هوشبهر)، در یک یا چند سطح شنیداری، نوشتاری، درک مطلب، مهارتهای خواندن و ریاضیات، استدلال و محاسبات، یکی از مهمترین ملاکها به شمار میآید. در اینجا یکی از معروفترین طبقه بندیها برگرفته از هالاهان و همکاران (۱۳۹۲) ارائه شده است:
الف: ناتوانیهای یادگیری تحولی: به اعتبار بررسی فرایندهای روانشناختی پایه، این گروه از ناتوانیها شامل مهارتهای پیش نیاز برای یادگیری موضوعات درسی میباشد. توجه، حافظه، تواناییهای ادراکی-حرکتی بهعنوان ناتوانیهای تحولی اولیه گروهبندی میشوند که اختلال در هر کدام موجب بروز ناتوانیهای یادگیری ثانویه شامل تفکر و زبان شفاهی میشوند.
ب: ناتوانیهای یادگیری تحصیلی: ناتوانیهای یادگیری تحصیلی، مشکلاتی هستند که اصولاً کودکان در سنین دبستان تجربه میکنند. این ناتوانیها شامل خواندن، نوشتن (رونویسی)، هجی کردن (املا) و بیان نوشتاری (انشا) و ریاضیات است. زمانی که کودکی در مدرسه به طور بالقوه توانایی یادگیری را دارد اما با وجود دریافت تعالیم کافی، نمیتواند یادبگیرد، میتوان او را به عنوان فرد مبتلا به ناتوانیهای یادگیری تحصیلی درنظر گرفت. سه طبقه عمده ناتوانیهای یادگیری تحصیلی عبارتاند از نارساخوانی، نارسانویسی و ناتوانی در ریاضیات.
نارساخوانی[۷] نوعی ناتوانی یادگیری خاص است که فرد مبتلا به آن در رمزگشایی کلمات ضعف دارد و معمولاً منعکس کننده ضعف در تواناییهای پردازش واج شناختی است. این دشواری در رمزگشایی کلمات عمدتاً با سن فرد و میزان تواناییهای تحصیلی و شناختی او همخوانی ندارد و از آسیب مغزی نیز ناشی نمیشود. علامت بارز نارساخوانی عمدتاً مشکل در کاربرد شکلهای مختلف زبانی است که غالباً علاوه بر مشکلات خواندن، شامل مشکلاتی در درک و یادگیری زبان نیز میشود (لرنر، ۱۳۹۳).
نارسانویسی[۸] یک اختلال آموزشی است که باعث ضعف در مهارتهای نوشتن و انشا (هجی کردن و بیان نوشتاری) میشود. این مشکل تناسبی با سطح هوشی و شناختی فرد ندارد. همنگامی تشخیص نارسانویسی داده میشود که اختلال به طور قابل ملاحظهای در پیشرفت تحصیلی یا فعالیتهای روزمره فرد که مستلزم نوشتن باشد تداخل ایجاد کند (گنجی،۱۳۹۲).
ناتوانی در ریاضیات یا حساب پریشی[۹]، بیانگر ناتوانی شدید در درک و کاربرد ریاضیات است. افراد مبتلا به ناتوانی در ریاضیات معمولاً توانایی درک و کاربرد ریاضیات، انجام اعمال و محاسبات ریاضی و استفاده از دانش ریاضی در حل مسائل را ندارند، اصطلاحات ریاضی را متوجه نمیشوند، در رونویسی اعداد و فرمولهای ریاضی مشکل دارند، در انجام عملیات ریاضی ضعیف عمل میکنند و نمیتوانند معادلات ریاضی را حل کنند (همان).
ویژگیهای کودکان با ناتوانیهای یادگیری
کودکان با ناتوانیهای یادگیری (که عمدتاً در سنین مدرسه شناسایی میشوند و بهتر است از اصطلاح دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری استفاده کنیم) ویژگیهای مختلفی دارند که بین آنان وجوه اشتراک فراوانی هست اما در هیچ یک از موارد، همه آنها با هم بروز نمیکنند. ویژگیهای مشترک دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری عبارتاند از:
- اختلالهای توجه: ممکن است بسیاری از دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری مشکلاتی در توجه و یا فزون کنشی داشته باشند. گاهی برخی کودکان با ناتوانیهای یادگیری، به طور همزمان مبتلا به اختلال نقص توجه/بیش فعالی نیز هستند.
- مشکلات حرکتی: برخی کودکان با ناتوانیهای یادگیری مشکلاتی در کنترل حرکتی، هماهنگی حرکتی مناسب و درک فضایی دارند و ممکن است برخی از آنها حرکات ناموزون و ناشیانه داشته داشند.
- مشکلات ادراکی و پردازش اطلاعات: کودکان با ناتوانیهای یادگیری اغلب با مشکلاتی در پردازش دیداری یا شنیداری، توالی دیداری، تمیز شنیداری و … مواجه هستند. بهعنوان مثال در تشخیص آواها، تمیز حروف، و یا وظایف مربوط به حافظه کوتاه مدت ضعیف عمل میکنند.
- راهبردهای شناختی و فراشناختی برای یادگیری: بسیاری از این کودکان نمیدانند چگونه مطالعه کنند، مهارتهای شناختی و فراشناختی برای یادیگری ندارند، فاقد مهارتهای سازماندهی هستند، سبک یادگیری مشخص و فعالی ندارند و توان خودتنظیمی در یادگیری را فرانگرفتهاند.
- مشکلات زبان شفاهی: بسیاری از کودکان با ناتوانیهای یادگیری، مشکلات پایه و زیربنایی در زبان شفاهی دارند. مشکلاتی در گوش دادن، پیشرفت زبانی، پختگی زبان و کلام، صحبت کردن، استفاده از واژگان غنی و مناسب و توانش های زبانی برخی از این جمله هستند.
- مشکلات خواندن: حدود ۸۰ درصد کودکان با ناتوانیهای یادگیری، مشکلاتی در خواندن دارند و عمده مشکلات آنها درزمینهٔهایی چون یادگیری رمزگشایی کلمهها، مهارتهای اساسی برای تشخیص حروف و کلمات، ترکیب حروف و هجاها و درک مطلب میباشد.
- مشکلات زبان نوشتاری: برای بسیاری از دانشآموزان با ناتوانیهای یادگیری، نوشتن کار دشواری است و بسیار از آنها در رونویسی، املا و بیان نوشتاری (انشا نویسی) مشکلات عمده دارند.
- مشکلات مربوط به ریاضیات: بخاطر مشکلاتی که کودکان با ناتوانیهای یادگیری در یادگیری تفکر کمی دارند، در ریاضیات دچار مشکل میشوند و ناتوانی در درک عدد، محاسبات، فهم عملیات، زمان، فضا و … برخی از این دست مشکلات است.
[۱]. Learning Disabilities Association of American
[۲]. National Joint Committee on Learning Disabilities
[۳]. Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders
[۴]. Neurodevelopmental disorders
[۵]. Executive functions
[۶]. Kerk Sumooel
[۷]. Dyslexia
[۸]. Dysgraphia
[۹]. Dyscalculia
منبع:
جلیلی، فاطمه و ارخودی قلعه نوئیف مهدی. (۱۳۹۹). ناتوانی های یادگیری و بیش فعالی. مشهد. نشر ضریح آفتاب
ارخودی قلعه نوئی، مهدی. (۱۴۰۱). شناسایی پویایی های خانواده کودکان با ناتوانی های یادگیری مبتنی بر رویکرد تحول یکپارچه، ساخت و رواسازی پرسشنامه. رساله دکتری روانشناسی تربیتی دانشگاه فردوسی مشهد.